درد من

رفت جلو آینه، دستشُ زیر چونه‌ش گرفت و صورت خودشُ برانداز کرد. روشُ از آینه برگردوند و چرخوند طرف اون؛ پرسید:

-معلومه؟ 
+چی؟
-اینکه تنهام؟