-
درد
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 23:25
زخم هایی که درمان نخواهند شد
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 04:15
با خودش جنگید؛ دیگرى برنده شد
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1391 14:56
خیره میشم به سو سوی ستاره ای که از دور دست ها به من چشمک میزنه ... به نور شکستۀ اون تو عمق تاریکی اسمان... باهاش درددل میکنم! امید میبخشم انتظار میکشم قافل از اینکه اون ستاره میلیون ها سال قبل مرده
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 اسفندماه سال 1391 09:03
لب های دوخته
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 اسفندماه سال 1391 02:01
لعنت بر شما اگر دردهایم را روی کاغذ کشیده باشم و از تصاویر شاعرانه اش لذت برده باشید...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 دیماه سال 1391 02:19
من از آب ها خواهم گذشت و آبادی ها را پشت سر خواهم گذاشت بدون پایان بدون نقشه بی هدف خواهم رفت و فردا هیچ نیست مگر بیداری من من از فردا نیز خواهم گذشت در عمق زمین فرو خواهم رفت آنجا که دست خاک پای مرا گرفت پس نخواهم کشید بگذار بترسند آنانی که در امید فردایند
-
پارادوکس
دوشنبه 27 آذرماه سال 1391 04:25
ادم های بی لیاقت واقعلا بی لیاقتن؟! نه لزوما نه. چرا لایق نباشن؟ لایق کمک؟ همراهی؟ بخشش؟ لایق چی؟ حتی بی لیاقت ترین ها هم لیاقت دارن! لیاقت لایق لیاقت... باید یکم بیشتر رو این کلمه فکر کرد. کمی بیشتر تکرار کنین. لیاقت لایق لیاقت پارادوکس بین "لایق" و "بی لیاقت" یه همخونی در دل یه تضاد خیلی جالبه......
-
Dramatic Solution 1
سهشنبه 21 آذرماه سال 1391 03:28
Talk, if that does not work , do not keep silent Shoot!
-
قبل از عمل، بعد از عمل
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1391 03:04
داستان جالبیه مثل داستان عقربه ثانیه شمار وقتی که داره از ثانیه ٥٩ ساعت ٢٣:٥٩ دقیقه رد میشه بعد گذشتن از نقطه راس ساعت، روز شروع میشه فقط یک ثانیه! مرز بین خوب "بودن" و بد "شدن" ادم ها.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1391 01:09
دورهای که یک آدمی در حال انکار شدید یکی از حقایق فردیاش است، از تماشاکردنیترین آدمهای دنیا میشود.
-
ازنظرمن
دوشنبه 22 اسفندماه سال 1390 01:27
سکوت نشانه رضایته
-
...
دوشنبه 28 آذرماه سال 1390 15:26
در این زمانه بی هیاهوی لال پرست خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست چگونه شرح دهم، لحظه لحظه خود را برای این همه ناباور خیال پرست به شب نشینی خرچنگ های مردابی چگونه رقص کند ماهی زلال پرست رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند به پای هرزه علف های باغ کال پرست رسیده ام به کمالی که جز اناالحق نیست کمال دار را برای من کمال پرست...
-
یکم قدم به عقب
چهارشنبه 25 آبانماه سال 1390 02:00
آهای... ادم های بی مصرف ادم های حراف! بد ذات های بی خیر!!!! ادم هایی که دیگه حتی نوک بینیتون رو هم نمیبینین چه برسه به موج حرف هاتون... بی انصاف هایی که حق رو نا حق جلوه میدین و همه چیز رو به نفع خودتون تموم میکنین کسایی که پول براتون شده یه نوع بیماری! تویی که نه بچه ای داری نه کسی که براش پولی کنار بزاری فقط با حرص...
-
میترسم
شنبه 2 مهرماه سال 1390 17:27
میترسم از اینکه روزی ... یک جایی ... من و تو خیلی دور از هم، شب و روز در آغوش یک غریبه بی قرار هم باشیم !
-
Turn The Page
پنجشنبه 13 مردادماه سال 1390 20:06
یک برگ جدید اینبار دست خودم نیست دخالت زیادی ندارم برای اولین بار: هرچه پیش آید ، خوش آید
-
قهرمان و قربانی
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 04:46
قهرمان و قربانی از این دو واژه خستم
-
باز هم سگی
پنجشنبه 28 بهمنماه سال 1389 02:02
شدیدا دلم میخواد برای خالی کردت عقده! دقیقا عقده!رو کسایی که منطق ندارن که باهاشون بحث کنم، وسایل اطرافم رو بشکنم ولی حال این رو هم ندارم شاید به کیبورد دارم زیادی زور وارد میکنم ولی در عوض دقت تایپ بالا رفته خسته شدم از این دنیای چرند یه مشت ادم بی خصایتیم که "دلمون رو به دنیا" خوش کردیم کدوم دنیا؟ کدوم...
-
نامه ی بی اسم و امضا
سهشنبه 16 آذرماه سال 1389 14:58
پاکت بی تمرو تاریخ ... نامه ی بی اسم و امضا کوچه دلواپسی ها برسه به دست بابا با سلام خدمت بابا ... عرض کنم که غربت ما آنقدرها بد نیست که میگن راضی ام الحمدالله یا دمون دادن که اینجا زندگی رو سخت نگیریم از غم ویرونی تو روزی صدفعه نمیریم یادمون دادن که یاد سوختن خونه نیوفتیم خواب بود هرچی که دیدیم.... باد بود هرچی...
-
چنان دل کندم از دنیا
دوشنبه 5 مهرماه سال 1389 02:10
. چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهائیست ببین مرگ مرا در خود که مرگ من تماشائیست .
-
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
یکشنبه 28 شهریورماه سال 1389 04:24
به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر سفر نکنی، اگر کتابی نخوانی، اگر به اصوات زندگی گوش ندهی، اگر از خودت قدردانی نکنی. به آرامی آغاز به مردن میکنی زمانی که خودباوری را در خودت بکشی، وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند. به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر برده عادات خود شوی، اگر همیشه از یک راه تکراری بروی، اگر روزمرّگی را...
-
دقیقا
پنجشنبه 25 شهریورماه سال 1389 23:41
از رفاقتها بیرون کشیدهام. رفاقتها از من بیرون نمیکشند.
-
تو هستی
چهارشنبه 24 شهریورماه سال 1389 02:05
همین که هستی همین که لابلای کلماتم نَفَس میکشی راه میروی در آغوشم میگیری همین که پناه ِ واژه هایم شده ای همین که سایه ات هست همین که کلماتم از بی "تو"یی یتیم نشده اند کافیست برای یک عمر آرامش؛ باش! حتی همین قدر دور حتی همین قدر دست نیافتنی ... *
-
من همونم که همیشه غم و غصم بی شماره
شنبه 20 شهریورماه سال 1389 01:39
من همونم که همیشه غم و غصم بی شماره اونی که تنهاترینه.... حتی سایه ام نداره این منم که خوبیاشو کسی هرگز نشناخته اونکه در راه رفاقت همه هستیشو باخته ..... هر رفیقه راهی با من دو سه روزی همسفر بود انتهای هر رفاقت واسه من چه زود گذر بود هر کی با زمزمه عشق،دو سه روزی عاشقم شد عشق اون باعث زجره همه دقایقم شد........ اونکه...
-
میترسی؟
جمعه 12 شهریورماه سال 1389 02:31
میترسم بمیرم و کسی نفهمد این سان زندگی حق من نبود.
-
درد من
جمعه 5 شهریورماه سال 1389 02:08
رفت جلو آینه، دستشُ زیر چونهش گرفت و صورت خودشُ برانداز کرد. روشُ از آینه برگردوند و چرخوند طرف اون؛ پرسید: -معلومه؟ +چی؟ -اینکه تنهام؟
-
پند
یکشنبه 24 مردادماه سال 1389 04:48
انسانها یک دفعه نمیمیرند ذره ذره مرده میشوند. * آن تاریخی هم که روی سنگ قبر مینویسند یک شوخیست.
-
از یاد ها رفته
جمعه 15 مردادماه سال 1389 03:17
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد صیاد رفته باشد آه از دمی که تنها ، با داغ او چو لاله در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد امشب صدای تیشه از بیستون نیامد شاید به خواب شیرین ، فرهاد رفته باشد خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد از آه دردناکی سازم خبر دلت را وقتی که کوه صبرم...
-
اون روزا
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 16:58
اون روزا ما دلی داشتیم واسه بردن جونی داشتیم واسه مردن کسی بودیم کاری داشتیم پاییز و بهاری داشتیم تو سرا ما سری داشتیم عشقی و دلبری داشتیم
-
صبر کن
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 03:43
همیشه برداشتم از رفتار دیگران اونطور بود که خودم میخواستم از چشمشون چیزی میدیدم ولی چیز دیگری میخوندم نتیجه ای هم که گرفتم.... ای ولی... فقط اینو میخواستم بگم که در مورد همه پشیمان نیستم چون گاهی واقعیت دیرتر رو میشه
-
عنوان ندارد
پنجشنبه 31 تیرماه سال 1389 21:56
از یک موقعی به بعد آدم دیگر بهخاطر مردههایش نیست که میرود قبرستان؛ بهخاطر خودش است.